Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (8535 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
regard for others
U
ملاحظه دیگران
regrad for others
U
ملاحظه دیگران
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
encroachment
U
تخطی به حقوق دیگران یا سرزمین دیگران
encroachments
U
تخطی به حقوق دیگران یا سرزمین دیگران
She is a considerate (an inconsiderate ) person .
U
آدم با ملاحظه یی ( بی ملاحظه یی ) است
unthinking
U
بی ملاحظه
incircumspect
U
بی ملاحظه
consideration
U
ملاحظه
considerations
U
ملاحظه
observations
U
ملاحظه
observation
U
ملاحظه
animadversion
U
ملاحظه
bluftly
U
بی ملاحظه
gravitas
U
ملاحظه
incosiderate
U
بی ملاحظه
tact
U
ملاحظه
prudence
U
ملاحظه
rashness
U
بی ملاحظه گی
inconsiderate
U
بی ملاحظه
not unmindful
U
بی ملاحظه
respect
U
ملاحظه
thoughtless
U
بی ملاحظه
unconsidered
U
بی ملاحظه
indiscreet
U
بی ملاحظه
incautious
U
بی ملاحظه
unmindful
U
بی ملاحظه
respects
U
ملاحظه
remarked
U
ملاحظه
disregardful
U
بی ملاحظه
remarks
U
ملاحظه
cum grano
U
با ملاحظه
remarking
U
ملاحظه
remark
U
ملاحظه
regard
U
ملاحظه
regards
U
ملاحظه
regarded
U
ملاحظه
rest
U
دیگران
rests
U
دیگران
consider
U
ملاحظه کردن
observing
U
ملاحظه کردن
observed
U
ملاحظه کردن
observe
U
ملاحظه کردن
considerately
U
ازروی ملاحظه
regardant
U
ملاحظه کننده
note
U
ملاحظه کردن
considers
U
ملاحظه کردن
noteless
U
غیرقابل ملاحظه بی نت
reckless
U
بی ملاحظه بی اعتنا
circumspective
U
ملاحظه کار
heeding
U
ملاحظه رعایت
perceiving
U
ملاحظه کردن
perceives
U
ملاحظه کردن
perceived
U
ملاحظه کردن
perceive
U
ملاحظه کردن
heeds
U
ملاحظه رعایت
heeded
U
ملاحظه رعایت
circumspectly
U
ملاحظه کارانه
ciecumspect
U
ملاحظه کار
heed
U
ملاحظه رعایت
worthy of note
U
قابل ملاحظه
regard
U
ملاحظه کردن
regarded
U
ملاحظه کردن
canniness
U
ملاحظه کاری
healable
U
قابل ملاحظه
observes
U
ملاحظه کردن
regards
U
ملاحظه کردن
irrespective of
U
بدون ملاحظه
notes
U
ملاحظه کردن
noting
U
ملاحظه کردن
inadvertent
U
بی ملاحظه سهوی
annotation
U
تحشیه ملاحظه
annotations
U
تحشیه ملاحظه
to take note of
U
ملاحظه کردن
noted
U
مورد ملاحظه
circumspect
U
ملاحظه کار
wary
U
با ملاحظه هشیار
blat
U
بی معنی و بی ملاحظه
regard for others
U
واهمه از دیگران
regard for others
U
رعایت دیگران
aside
U
جدااز دیگران
asides
U
جدااز دیگران
et al
U
مخفف و دیگران
What do the others say?
U
دیگران چه می گویند؟
blankly
U
بدون ملاحظه بکلی
Without the least regard .
U
بدون کمترین ملاحظه یی
to take in a reef
U
با ملاحظه کار کردن
unconsidered
U
غیر قابل ملاحظه
noticeably
U
بطرز قابل ملاحظه
sizeable
U
قابل ملاحظه بزرگ
considerably
U
بطور قابل ملاحظه
As you can see for yourself.
U
همانطور که ملاحظه می فرمایید
blat
U
بی ملاحظه حرف زدن
petty
U
غیر قابل ملاحظه
without the gloves
U
جدا بی ملاحظه بی رودربایستی
To be observant of the regulations .
U
ملاحظه مقررات را کردن
remarkably
U
بطور قابل ملاحظه
thoughtful of others
U
با ملاحظه نسبت بدیگران
observantly
U
از روی ملاحظه و رعایت
noteworthiness
U
قابل ملاحظه بودن
remark
U
تبصره ملاحظه کردن
noteworthily
U
بطور قابل ملاحظه
remarked
U
تبصره ملاحظه کردن
remarking
U
تبصره ملاحظه کردن
remarks
U
تبصره ملاحظه کردن
remerkableness
U
قابل ملاحظه بودن
sizable
U
قابل ملاحظه بزرگ
oversubtle
U
بیش از حد ملاحظه کار
take after
<idiom>
U
مثل دیگران رفتارکردن
under one's belt
<idiom>
U
استفاده از تجارب دیگران
to live at the expense of society
U
بار دیگران شدن
draw away
U
دیگران را پست سرگذاشتن
steal one's thunder
<idiom>
U
قاپیدن کلام دیگران
prevenance
U
توجه باحتیاجات دیگران
mind reading
U
کشف افکار دیگران
spoiler
U
محل عیش دیگران
spoilsman
U
محل عیش دیگران
vicarious saccifice
U
خودش به جای دیگران
infringer
U
متخطی به حقوق دیگران
infringement on others rights
U
تخطی به حقوق دیگران
to pull the strings
U
دیگران را الت قراردادن
one-upmanship
<idiom>
U
توانایی سر بودن از دیگران
breaches
U
تجاوز به حقوق دیگران
dummies
U
الت دست دیگران
mind reader
U
کاشف افکار دیگران
individualised
U
از دیگران جدا کردن
individualises
U
از دیگران جدا کردن
mind readers
U
کاشف افکار دیگران
breach
U
تجاوز به حقوق دیگران
breached
U
تجاوز به حقوق دیگران
individualising
U
از دیگران جدا کردن
dummy
U
الت دست دیگران
individualize
U
از دیگران جدا کردن
prepotent
U
نیرومندتر از دیگران غالب
individualizing
U
از دیگران جدا کردن
individualizes
U
از دیگران جدا کردن
as a warning to others
U
برای عبرت دیگران
individualized
U
از دیگران جدا کردن
an outrage upon justice
U
پایمال سازی حق دیگران
heed
U
محل گذاشتن به ملاحظه کردن
heeding
U
محل گذاشتن به ملاحظه کردن
glib answer
U
پاسخ بدون ملاحظه
[بی فکر]
to take off the gloves
U
رودربایستی راکنارگذاشتن بی ملاحظه گفتگوکردن
You must make allowances for his age .
U
باید ملاحظه سنش را بکنی
Observation of natural phenomena .
U
ملاحظه پدیده های طبیعی
He is very cartious ( circrmspect, reserved ) .
U
خیلی ملاحظه کار است
It was some consikerable amount.
U
مبلغ قابل ملاحظه ای بود
guarded
U
احتیاط امیز ملاحظه کار
unadvised
U
تند وبی ملاحظه بی احتیاط
unadvied
U
تند بی ملاحظه بی احتیاط ناسنجیده
heeds
U
محل گذاشتن به ملاحظه کردن
notably
U
بطور برجسته یا قابل ملاحظه
heeded
U
محل گذاشتن به ملاحظه کردن
observingly
U
از روی ملاحظه حرمت گرارانه
To pick other peoples brains.
U
از افکار دیگران استفاده کردن
john aleay jones
U
جان که نام دیگران جوتراست
scapegoats
U
کسی راقربانی دیگران کردن
scapegoat
کسی را قربانی دیگران کردن
scapegoat
کسی که قربانی دیگران شود
to mack i. about a person
U
در باره کسی از دیگران جویاشدن
to act independently of others
U
کاری به کار دیگران نداشتن
To put ones nose into other peoples affairs .
U
درکار دیگران فضولی کردن
i do not know;try the others
U
من نمیدانم ببینید دیگران میمانند یا نه
blazing star
U
هرچیزی که موردتوجه دیگران باشد
draw away
U
جلوتر از دیگران حرکت کردن
run away with
<idiom>
U
سربودن ،بهتراز دیگران بودن
ghost-writers
U
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
interlope
U
پادرمیان کار دیگران گذاردن
ghost writer
U
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
Pry not into the affair of others.
<proverb>
U
در کار دیگران مداخله مکن .
to trespass
U
بحقوق دیگران تجاوز کردن
to i. upo other's rights
U
بحقوق دیگران تجاوز کردن
ghost-writer
U
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
competition clause
U
شرط ممانعت از دخول دیگران
scapegoats
U
کسیکه قربانی دیگران شود
proportion
U
اندازه چیزی در برابر با دیگران
splurged
U
ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
to be the odd one out
<idiom>
U
نامشابه
[دیگران در گروهی]
بودن
splurge
U
ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
splurging
U
ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
to break the ice
U
دیگران شکل ابتدائی رانداشتن
splurges
U
ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
reappraising
U
دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
reappraises
U
دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
reappraised
U
دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
reappraise
U
دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
hardball
U
فعالیت سخت و عاری از ملاحظه و مروت
irrespectively
U
بدون ملاحظه چیزهای دیگر مستقلا
to respect persons
U
ملاحظه کردن وواهمه داشتن ازمردم
pokes
U
سکه زدن فضولی در کار دیگران
rain on someone's parade
<idiom>
U
برنامه های دیگران را مختل کردن
poking
U
سکه زدن فضولی در کار دیگران
copier
U
مقلد شیوه دیگران درخط وانشاء
copiers
U
مقلد شیوه دیگران درخط وانشاء
you said it/you can say that again
<idiom>
U
نشان دادن موفقیت با نظریه دیگران
to throw one's lot
U
با بخت یا سهم دیگران شریک شدن
plagiarising
U
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiary
U
سارق اثار ادبی و هنری دیگران
plagiarizing
U
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarizes
U
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
poke
U
سکه زدن فضولی در کار دیگران
poked
U
سکه زدن فضولی در کار دیگران
plagiarized
U
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
Recent search history
Forum search
1
19 hrs · Sometimes the good you try to do to help others, ends up being thrown back at your face. Do things for Allah's sake, not to please people.
2
In order to be interesting you have to be mean
1
معنی اصطلاحی nonconversation چیست؟
1
jenny tried to explain that Barretts had to eat,just like other people
2
Research approaches are often considered to fall into one of two mutually exclusive categories.
2
Research approaches are often considered to fall into one of two mutually exclusive categories.
0
نحوه کار با نرم افزار waze
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com